کلاس چهارم ابتدایی بودم.مدرسه ما داخل مسجد یه جشن کوچیک به مناسبت روز زن /مادر گرفت

پایان جشن به تمام دخترانی که اسم اونا فاطمه و زهرا بود یه کتاب هدیه می دادند

وقتی اسم منو صدا کردند. خیلی شلوغ بود. بین بچه ها حرکت  کردم.

یه دختره که صف اول نشسته بود، کنار نرفت(خودشو جابه جا نکرد ) زانوی من سر مبارکش رو داغون کرد.

جزء خاطراتی هست که هیچ وقت فراموش نمی کنم (مخصوصا روز مادر )


عیدتوووووون مبارک 

تبریک به تمام مادران 


خاطره ای که هیچ وقت فراموش نمی کنم

این پست رو جدی نگیرین

یه ,کنم ,مادر ,تمام ,وقت ,نمی ,که هیچ ,هیچ وقت ,وقت فراموش ,فراموش نمی ,نمی کنم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شورا دانش آموزی رهبر اخبار دکتر میثم شکری ساز سایت تفریحی و سرگرمی 98 فان دایان فایل عصر دانش آموزی درمان فیستول ملاقه اپـ ـ ـ ـس نرم افزار کیمیا تریدر وبلاگ شخصی علی نظری